عشق بازی من با خدا

بیا خدا را گول بزنیم تو باهاش حرف بزن من فاصله هارو بر میدارم

توجه توجه....

سلام دوستان

بالاخره وبلاگ جدیدمو ساختم

بعد از تعطیلات شروع میکنم به فعالیت

زین پس فقط در اینجا www.live-on.loxblog.com فعالیت خواهم کرد...

منتظر حضور گرمتون هستم...

[ دو شنبه 5 فروردين 1398برچسب:,

] [ 3:58 ] [ دایی رضا ]

[ ]

این عید این نوروز رو به همه دوستای خوبم تبریک میگم

مرسی از همتون که اومدین خوندین و نظر گذاشتین...

بعد از عید با وبلاگ جدیدی باز خواهم گشت با یه شخصیت جدید که میخوام هر چی که تا به حال یاد گرفته رو به شماها یاد بده تا زندگیتونو طراحی کنین...

به امید اون روز

امیدوارم سال خوبی داشته باشید

سالی پر از خوبی و شادی

سالی پر از شگفتی

ارزو میکنم امسال بهترین ها ازآن شما باشه و هر روز به موفقیت برسین....

دوستون دارم هواااااااااااااااااااار تااااااااااااااااااا

 

شاد باشیدو شاد زندگی کنین زیرا شادی حق شماست...

 

موفق باشین

در پناه حق....

[ چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:,

] [ 11:5 ] [ دایی رضا ]

[ ]

خداوندا....

خداوندا به نوروزی که در پیش است

به هفت سینی الهی میهمانم کن

خدایا !

سینه ای بی کینه

سر انگشتان بخشایشگر همراه

سخاوت کردن بی ادعا

اری سحر گاهی ز جنس راز

سروش مهربانی با تمام هستی ات

گرما سلامی در کلام اندیشه و کردار من

سرمشق خوب مهرورزی را

عطایم کن..!

[ چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:,

] [ 11:4 ] [ دایی رضا ]

[ ]

اشک

تا توانی رفع غم از چهره ی غمناک کن


در جهان گریاندن آسان است


اشکی پاک کن

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:,

] [ 21:14 ] [ دایی رضا ]

[ ]

خدا...

کودک خیالم از نردبام بالا رفته بود تا دستان خدا را بگیرد

یکی گفت «فلانی، خدا این پایین، نردبام را گرفته تا تو نیفتی

[ سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:,

] [ 23:33 ] [ دایی رضا ]

[ ]

دل....

 

دل آدم گاهے چه گرم مے شود !

به یک " دلخوشے کوچک "

به یک " هستم " . . . !

به یک " نوازش " . . . !

به یک " آغوش " . . . !

[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,

] [ 22:35 ] [ دایی رضا ]

[ ]

بارانى دوستت دارم...

http://upload.iranvij.ir/images_dey91/96283054866618146317.gif

 

دوست داشتن نم نم بارانست...کم کم می آید و به درازا میکشد...
 
بارانى دوستت دارم...

 

تقدیم به دایی گلممممممممممممممممم

 

[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:بارانى دوستت دارم,,,,

] [ 18:1 ] [ ایناز ]

[ ]

ديگر هيچ شهابي را باور نمي كنم...

ديگر هيچ شهابي را باور نمي كنم - حتي صداقت هيچ ستاره اي

عمريست سياهي غربت خويش را پرسه ميزنم -

اما دريغ حتي يك ستاره هم تاريكي ذهن مرا درك نمي كند.

 

[ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,

] [ 15:5 ] [ دایی رضا ]

[ ]

خدا جوووونم

 

وقتی به خوبیها و مهربانی های تو می نگرم

بدیها و اشتباهات خود را مشاهده می کنم

و آنوقت که رحمت و بخشش بی منتهایت مرا نشانه میرود

بار شرمندگی گناهانم بیشتر از پیش بر دوشم سنگینی میکند

خدایا هر چه می دهی رحمت است و هر چه نمی دهی مصلحت

اگر مصلحت این است که هیچ چیز نداشته باشم راضیم به رضایت

ولی نظرت را از من مگیر

یاریم کن آن کنم که تو راضی باشی و آن طور شوم که تو می خواهی

[ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,

] [ 14:57 ] [ دایی رضا ]

[ ]

تنها و تنها و تنها....

در جاده باریک صحرای بی آب و علف
همه چیز را پشت سر میگذاشت
پاهای لابه و کرخت و بسته اش
بر روی شنهای داغ گویی بر سبزه های بهاری بوسه میزد
همه چیز برایش سراب بود و سراب
حتی زندگی
اما خود نمی دانست که میرود تا جفت خود بیابد
شاید بند تنهایی را از هم پاره کند
و
پایان زندگی بی انتهای خود را به اصطلاح ببیند و لمس کند
ای کاش میدانست
یعنی از کودکی میدانست
اگر تنها آمد و در آخر کار تنها میرود
در میانه راه به تنها نیاز دارد
تا در پایان هادی خانه ابدیش باشد
پس کلمه را آنچنان ندانسته آموخت که بجای تنها،تنها ماند

[ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,

] [ 19:27 ] [ دایی رضا ]

[ ]

تو...

دانی از زندگی چه می خواهم؟

من تو باشم،پای تا سر تو

زندگی گر هزار بار بود

باردیگر تو....،بار دیگر تو....

 

فروغ فرخزاد

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,

] [ 20:1 ] [ دایی رضا ]

[ ]

وصیتنامه فریدون فروغی...

http://20ist.com/wp-content/uploads/2011/05/Fereydoon-foroghi.jpg

وصیتنامه فریدون فروغی...
بگویید بر گورم بنویسند:
زندگی را دوست داشت
ولی آن را نشناخت...
مهربان بود
ولی مهر نورزید...
طبیعت را دوست داشت
ولی از آن لذت نبرد...
در آبگیر قلبش جنب و جوشی بود
ولی کسی بدان راه نیافت...
در زندگی احساس تنهایی می نمود
ولی هرگز دل به کسی نداد...
و خلاصه بنویسید:
زنده بودن را برای زندگی دوست داشت

نه زندگی را برای زنده بودن...{-35-}{-35-}{-35-}

 

[ شنبه 9 دی 1391برچسب:وصیتنامه فریدون فروغی,,,,

] [ 15:15 ] [ ایناز ]

[ ]

وقتی رفتی...

http://upload.tehran98.com/img1/265jtd7ahkruy0pqaz2n.jpg

 

وقتــــــی "رفتــــــی" تا آخــــــر "بــــــرو"

وقتــــــی "مانــــــدی" تا آخــــر "بمــــان"

ایــــــن تــــــن.....خستــــــه ســــــت !


از نیــــــمه رفــــــتن ها.............

از نیــــــمه مانـــــدن ها

 

[ شنبه 9 دی 1391برچسب:وقتی رفتی,,,,

] [ 15:1 ] [ ایناز ]

[ ]

هر روز پیامبری از کنار خانه ...می گذرد

http://nahad.nit.ac.ir/newsPictureFolder/1390-5-29-2011820143315621344476255.JPG

 

سالروز میلاد عیسی مسیح مبارک

پیامبری‌ از کنار خانه‌ ما رد شد
و ناگهان‌ هزار گنجشک‌ عاشق‌
از سرانگشت‌های‌ درخت‌ کوچک‌ باغچه‌ روییدند
و هزار آوازی‌ را که‌ در گلویشان‌ جا مانده‌ بود، به‌ ما بخشیدند.
و ما به‌ یاد آوردیم‌ که‌ با درخت‌ و پرنده‌ نسبت‌ داریم.

پیامبری از کنار خانه‌ ما رد شد.
ما هزار درِ‌ بسته‌ داشتیم‌ و هزار قفل‌ بی‌ کلید.
پیامبر کلیدی‌ برایمان‌ آورد.
اما نام‌ او را که‌ بردیم،
قفل‌ها بی‌رخصت‌ کلید باز شدند.

من‌ به‌ خدا گفتم: امروز پیامبری‌ از کنار خانه‌ ما رد شد.
امروز انگار اینجا بهشت‌ است.
خدا گفت: کاش‌ می‌دانستی‌ هر روز پیامبری‌ از کنار خانه‌تان‌ می‌گذرد
و کاش‌ می‌دانستی‌ بهشت‌ همان‌ قلب‌ توست

[ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:هر روز پیامبری از کنار خانه ,,,می گذرد,

] [ 18:26 ] [ ایناز ]

[ ]

باید امشب بروم...

http://static.cloob.com//public/user_data/album_photo/1882/5645991-b.jpg

 

گاهی دلم میخواهد بگذارم بروم بی هرچه آشنا
گوشه ی دوری گمنام
حوالی جایی بی اسم
گاهی واقعا خیال میکنم روی دست خداوند مانده ام
خسته اش کرده ام.

[ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:باید امشب بروم,,,,

] [ 20:4 ] [ ایناز ]

[ ]